49

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

امروز پدربزرگ جان و مادربزرگ جان گفتن شب ی عروسی دعوتیم

ازونجایی ک من از عروسی و تولدای شلوغ و جشن های انچنانی متنفرممممممم(با غلظت فراوان)

خواستم مثل همیشه بپیچونم و نرم که بابا بزرگم خیلی شیک گفت یا میای یا هیچکس نمیره:/

من همچنان مصرانه نمیخواستم برم ک باران ی لگد نثار پای مبارکم کرد گفت:کثافت عن حالا ی بار بیا عروسی جونت ک در نمیاد

منم مجبور شدم اماده بشم که باهاشون برم

اولش میخواستم ی کت شلوار بپوشم

که با چشم غره های مامان بزرگ جان پشیمون شدم

و به سوال بزرگ حالا چی بپوشم بر خوردم

که مامان ی لباس دامنی خیلی خوشگلللللللل مشکی بهم داد

و پوشیدمش

بعد به زور نشوندم و برای اولین بار ی ارایش خیلی شیک و قشنگ نشوند رو صورتم

و موهامو درست کرد

بعد ک خودمو دیدم برای اولین بار کلییییی حسای دخترونه قشنگ بهم دست داد:))

ی مانتو بلند پوشیدم(دکمه هاشم نبستم-___-)

شالمم کلا واسه قشنگی رو سرم بود:/(حقیقتش اصن رو سرم نبود اویزون گردنم بود)

رسیدیم جلو تالار پسر دایی جان هم رسید و...منو دید...لعنتی تا جلو چشمش بودم زومممم نیکرد رو من

تا سرمو میوردم بالا میدیدم داره نگاهم میکنه(مرتیکه هیز)

بعد ک رفتیم تو تالار هانیه منو دید

ی چند دیقه همینجور نگاهم کرد

بعد خیلی غلیظ گفت عنترررررررر کثافتتتتتتت چقدر ناز شدی توووووووو

خودمم قبول داشتم خیلی تغییر کرده بودم

همیشه منو با تیشرتای گشاد مردونه دیده بودن

خلاصه عروسی شروع شد و

همه ریختن وسط واسه رقصیدن

منم ک کلا عین مجسمه ی جا نشسته بودم

هانیم که دیگه کلا ب هیچ جاش نگرفت ک من تنهام 

رفت به قر و رقصش برسه

منم ک کلا تو جمع خوشم نمیاد برقصم

بعد حالا کفش من سر جمع۳سانت هم پاشنه نداشت

اینا با کفشای پاشنه۲۰سانتی وسط میرقصیدن

بعد من ی بار امتحانی تو خونه کفش پاشنه۱۰سانتیای خالمو پوشیدم موج مکزیکی میرفتم باهاشون

والله

دیگه خبری نبود تا داماد اومد

با عروس برقصه

لامصب رقصش در حد لامپ باز کردن بود

بعد یهو وسط مراسم گوشیش زنگ خورد رفت گوشیشو جواب بده0o

زارتتتتتتتتتتتتتت

من جای عروس بودم همون لحظه کفشمو در میاوردم تا تههههههه میکردم تو حلق داماد

والله

دیگه تا اخر مراسم فقط دامادو سوژه کردیم

و مامانم منو ب چندتا از فامیلاش ک منو خیلی وقت بود ندیده بودن معرفی کرد

هرکی میدیدم میگفت:عهههههه این همون بهار شیطونه که شرت همه رو میکشید پس کلشون(حالا نه ب این غلظت ولی تو همین مایه ها بود اون چیزی ک میگفتن)ماشالله چقدر بزرگ شده

 

 

#من همچنان از عروسی متنفرم

    

24(تولدت مبارک عشق من)...
ما را در سایت 24(تولدت مبارک عشق من) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mitravad-mahtab بازدید : 167 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 22:52